خشنود کردن

لغت نامه دهخدا

خشنود کردن. [ خ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) راضی کردن. خوشحال کردن. اِعتاب. ( یادداشت بخط مؤلف ).تَرضیَه. اِرضاء. ( تاج المصادر بیهقی ) :
بفرمود صاحب نظر بنده را
که خشنود کن مرد درمنده را.سعدی ( بوستان ).و بنعمت بیکران خشنود کردند. ( گلستان سعدی ).
چندان کرمت نیست که خشنود کنی
درویشی از آن باغ بشفتالودی.سعدی ( هزلیات ).

فرهنگ فارسی

راضی کردن خوشحال کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم