بری داشتن

لغت نامه دهخدا

بری داشتن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) منزه کردن. پاک داشتن. دور داشتن:
دلقت بچه کار آیدو تسبیح و مرقع
خود را ز عملهای نکوهیده بری دار.سعدی ( گلستان ).و رجوع به بری شود.

فرهنگ فارسی

منزه کردن پاک داشتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس