بد خلقی

لغت نامه دهخدا

بدخلقی. [ ب َ خ ُ ] ( حامص مرکب ) دشوارخویی. بدصحبتی. طخوخ. ( یادداشت مؤلف ). دخن. ترش. حجرمة. ( منتهی الارب ). بدخویی.

فرهنگ فارسی

دشوار خویی بد صحبتی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم