بی لاد

لغت نامه دهخدا

بی لاد. ( ص مرکب ) ( از: بی + لاد، بن و پی دیوار ) بی بن و بنیاد. ( از حاشیه دیوان ناصرخسرو ) :
بچشم سر یکی بنگر سحرگاه
بر این دولاب بی دیوار و بی لاد.ناصرخسرو.و رجوع به لاد شود.

فرهنگ فارسی

بی بن و بنیاد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم