بارگاه ساختن

لغت نامه دهخدا

بارگاه ساختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) ایجاد بارگاه. خیمه و خرگاه زدن. || محل پذیرایی و ملاقات فراهم کردن :
منعم بکوه و دشت و بیابان غریب نیست
هر جا که رفت خیمه زد و بارگاه ساخت.سعدی ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

ایجاد بارگاه محل پذیرایی فراهم اوردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم