دانشنامه اسلامی
برخی آیات قرآن درباره اختیار داشتن زنان در عقد ازدواج خود صراحت دارد ؛ اما از برخی آیات استفاده می شود که دیگران نیز بر ازدواج آنان ولایت دارند: «اِلاّ اَن یَعفونَ اَو یَعفوَا الَّذی بِیَدِهِ عُقدَةُ النِّکاحِ». مشهور مفسران و فقیهان امامیه و اهل سنت ولایت دیگران از جمله پدر و جد را بر طفل و بکر صغیر ثابت دانسته اند ؛ اما در مورد ولایت بر باکره رشید اختلاف نظر وجود دارد؛ بیشتر علمای اهل سنت ولایت پدر و جد را بر او ثابت دانسته و ازدواج او را بدون اذن پدر باطل می دانند. برخی از آنان در این باره به آیه ۲۷ قصص استناد کرده اند که به موجب آن حضرت شعیب علیه السّلام به طور مستقل برای ازدواج دخترش تصمیم گرفت: «قالَ اِنّی اُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَی ابنَتَیَّ هـتَینِ» . معدودی از فقیهان امامیه نیز با استناد به روایات همین نظر را برگزیده اند ؛ ولی قول مشهور در میان آنان این است که ولیّ بر باکره رشید ولایت ندارد و وی می تواند بدون رضایت ولیّ ازدواج کند. در این باره به اطلاق برخی آیات از جمله «اُحِلَّ لَکُم ما وراءَ ذلِکُم» و برخی روایات استدلال شده است، بر این اساس اگر ولیّ بدون رضایتِ باکره رشید، او را به ازدواج دیگری درآورد صحت عقد مشروط به رضایت اوست ؛ همچنین برخی از فقیهان اهل سنت با استناد به آیه ۲۳۷ بقره گفته اند: پدر بر اموال زنان باکره ولایت داشته و می تواند مهر او را ببخشد ؛ اما فقیهان امامیه ولایت بر اموال در آیه فوق را مربوط به بکر صغیر دانسته و گفته اند: پدر یا جد می تواند تمام نصف مهر یا بخشی از آن را ببخشد.
احکام کیفری باکره
قرآن در آیه ۱۵ نساء مقرر کرده که اگر زنان مرتکب فحشا شدند آنان را پس از شهادت ۴ شاهد در خانه زندانی کنند تا مرگ آنان فرا رسد یا خداوند راهی دیگر برای آنان برگزیند: «والّـتی یَاتینَ الفـحِشَةَ مِن نِسائکُم فَاستَشهِدوا عَلَیهِنَّ اَربَعَةً مِنکُم فَاِن شَهِدوا فَاَمسِکوهُنَّ فِی البُیوتِ حَتّی یَتَوَفّهُنَّ المَوتُ اَو یَجعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلا» ؛ همچنین در آیه بعد مقرر کرده که زنان و مردانی را که مرتکب زنا می شوند آزار دهید: «والَّذانِ یَاتِیـنِها مِنکُم فَـاذوهُما». بسیاری از مفسران و فقیهان اهل سنت و امامیه آیه اول را به قرینه تعبیر «نِسائِکُم» بر زنان محصنه حمل کرده و مراد از آیه دوم را مردان و زنان بکر دانسته اند، چنان که در روایتی از امام صادق علیه السّلام نیز همین تفسیر برای آیه دوم آمده است. برخی مفسران با توجه به بیان حدّ زنا در سوره نور ، این حکم را ویژه صدر اسلام و منسوخ دانسته اند ؛ ولی عده ای دیگر گفته اند: چون این حکم از ابتدا به صورت موقت و محدود بیان شده نمی توان آن را حکمی منسوخ به شمار آورد، زیرا نسخ در مورد احکامی است که به صورت مطلق و عام بیان شود ؛ همچنین قرآن در سوره نور میزان حد زن و مرد زناکار را ۱۰۰ تازیانه دانسته است: «الزّانِیَةُ والزّانی فَاجلِدوا کُلَّ واحِد مِنهُما مِائَةَ جَلدَة» که به نظر مفسران شیعه و اهل سنت این حکم به مردان و زنان بکر اختصاص دارد؛ اما حد زنای مردان و زنان محصن رجم است. در روایتی نیز از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم نقل شده که پس از نزول این آیه فرمود: خداوند برای زنان راهی قرار داد و آن راه این است که حدّ زنای بکر با بکر ۱۰۰ ضربه شلاق و یک سال تبعید و حدّ زنای ثیب با ثیب ۱۰۰ ضربه شلاق با رجم است. البته مراد از بکر در بحث کیفری فوق، بکر در مقابل محصن است نه بکر به معنای مشهور آن، چنان که مراد از ثیّب نیز در این بحث مرد و زن محصن است.