لغت نامه دهخدا
گر حسودت بسی است عاجز نیست
اژدها از جواب مارافسا.انوری.با بدان چندانکه نیکویی کنی
قتل مارافسا نباشد جز به مار.سعدی.|| بعضی گویند مارافسا آنست که زهر مار رابه افسون از بدن انسان فرود آرد و علاج مار گزیده کند. ( برهان ). || مجازاً بمعنی مطلق افسونگرنیز می آید. ( غیاث ). || ( اِخ ) حوا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به حواء شود.