لغت نامه دهخدا
بی نضج دولت او سرسامی است عالم
کز فتنه هر زمانش بحران تازه بینی.خاقانی.سرسامی است عالم و عدل است نضج او
نضج از دوای عافیت آور نکوتر است.خاقانی.همت خاصان و دل عامیان
شیفته زآن نور چو سرسامیان.نظامی.سرسامی و نور چون بود خوش
خاشاک و نعوذ باﷲ آتش.نظامی ( لیلی و مجنون ص 119 ).