دل ارایی

لغت نامه دهخدا

( دل آرایی ) دل آرایی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) دل آرائی. دلارایی. حالت و چگونگی دلارا. دل آرا بودن. سبب شادی و نشاط بودن. سبب آرایش دل و تسلی خاطر بودن:
دل شیفتگان را نتوان بست به زنجیر
الا به دل آرایی و شیرینی گفتار.قطران.سروها دیدم در باغ و تأمل کردم
قامتی نیست که چون تو به دل آرایی هست.سعدی.رجوع به دل آرا و دل آرای و دل آرائی شود.

فرهنگ فارسی

( دل آرایی ) دل آرایی. حالت و چگونگی دلارا.

جمله سازی با دل ارایی

ساقی آن آب لاله رنگ بیار که کند خانهٔ دل آرایی
چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه بود بر دل و جان ناز را چندین تقاضایی چه بود
نشنیدیم که در باغ جهان شمشادی راست چون قد لطیفت به دل آرایی هست
ببرد آرام و صبر از من پری پیکر دلارایی چه باشد چاره کارم؟ نمی دانم، دل آرایی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت