( دل آرایی ) دل آرایی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) دل آرائی. دلارایی. حالت و چگونگی دلارا. دل آرا بودن. سبب شادی و نشاط بودن. سبب آرایش دل و تسلی خاطر بودن: دل شیفتگان را نتوان بست به زنجیر الا به دل آرایی و شیرینی گفتار.قطران.سروها دیدم در باغ و تأمل کردم قامتی نیست که چون تو به دل آرایی هست.سعدی.رجوع به دل آرا و دل آرای و دل آرائی شود.
فرهنگ فارسی
( دل آرایی ) دل آرایی. حالت و چگونگی دلارا.
جمله سازی با دل ارایی
ساقی آن آب لاله رنگ بیار که کند خانهٔ دل آرایی
چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه بود بر دل و جان ناز را چندین تقاضایی چه بود
نشنیدیم که در باغ جهان شمشادی راست چون قد لطیفت به دل آرایی هست
ببرد آرام و صبر از من پری پیکر دلارایی چه باشد چاره کارم؟ نمی دانم، دل آرایی