زرقی

لغت نامه دهخدا

زرقی. [ زَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به زرق که قریه ای است در شش فرسخی مرو. ( از انساب سمعانی ). رجوع به زرق شود.
زرقی. [ زُ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به بنی زریق که بطنی است از انصار. ( ازانساب سمعانی ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
زرقی. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سلطان آباد است که در بخش حومه شهرستان سبزوار واقع است و 510 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان سلطان آباد که در بخش حومه شهرستان سبزوار واقع است و ۵۱٠ تن سکنه دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم