جازی

لغت نامه دهخدا

جازی. ( ع ص ) نعت فاعلی ازجزاء. کافی. بسنده : هذا رجل جازیک من رجل ؛ ای حسبک.( منتهی الارب ). جازیک من رجل ؛ یعنی مردی است کافی.
جازی. ( اِخ ) نام اسبی است. ( منتهی الارب ).
جازی. ( ص نسبی )منسوب به جاز. صاحب الانساب آرد: نسبتی است به شهری که آن را یزد نامند و از کوره های اصطخر باشد و شاید این نسبت به جاب برخلاف قیاس بود. ( الانساب سمعانی ).

فرهنگ فارسی

نام اسبی است

دانشنامه عمومی

جازی (رود). جازی ( به لاتین: Jazy ) یک رود در قرقیزستان است که در استان اوش واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم