انگشت شمار

لغت نامه دهخدا

انگشت شمار. [ اَ گ ُ ش ُ ]( ن مف مرکب ) معدود. بعدد انامل. محدود. قلیل العده : عده انگشت شمار. عده قلیل. ( از یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] کم، اندک، معدود.
۲. آنچه تعدادش از عدد انگشتان دست بیشتر نباشد.

فرهنگ فارسی

(صفت اسم ) اندک کم قلیل معدود مقابل بسیار .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم