نیک رو

لغت نامه دهخدا

نیک رو. ( ص مرکب ) خوش رو. زیبارو. || خندان. بشاش. ( فرهنگ فارسی معین ).
نیک رو. [ رَ / رُ ] ( نف مرکب ) رهوار. هملاج. ( یادداشت مؤلف ). اسب خوش راه. ( ناظم الاطباء ). جواد. ( مهذب الاسماء ) :
زپویندگان هرکه بد نیک رو
خورش کردشان سبزه و کاه و جو.فردوسی.امیر گفت... اسبی نیک رو از آخر خیلتاش را باید داد. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ عمید

زیبارو، خوش رو.
نیک رونده، خوش رو، خوش راه.

فرهنگ فارسی

( صفت ) نیک رونده خوش رو : (( جواد اسب نیک رو . ) )

فرهنگ اسم ها

اسم: نیک رو (دختر) (فارسی) (تلفظ: n.-ru) (فارسی: نيکرو) (انگلیسی: nik-ru)
معنی: خوش رو، زیبارو، خندان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال فنجان فال فنجان فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت