پس دست

لغت نامه دهخدا

پس دست. [پ َ س ِ دَ ] ( اِ مرکب ) ذخیره. پس انداز. یخنی. ذخر.
- پس دست خود داشتن و پس دست نگاه داشتن ؛ ذخر. اذخار. ذخیره کردن برای موقع احتیاج. پس انداز کردن. یخنی نهادن.
- پس دست کردن ؛ پنهان کردن. اندوختن.ذخیره نهادن :
وگر بخانه زری ماند زن کند پس دست.امیرخسرو دهلوی ( از فرهنگ رشیدی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند . ۲- آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال فنجان فال فنجان فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت