همدستان

لغت نامه دهخدا

هم دستان. [ هََ دَ ] ( ص مرکب ) هم داستان. ( برهان ). قرین. هم آواز. هم آهنگ. ( یادداشت مؤلف ) :
کی دهد دست این غرض یارب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما، زلف پریشان شما.حافظ.رجوع به هم داستان شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم