صوفی

در اصطلاح، عنوان صوفی به افرادی اطلاق می‌شود که به یکی از سلسله‌های تصوف پیوسته‌اند. به نظر می‌رسد از اواخر قرن سوم هجری و اوایل قرن چهارم هجری به‌طور رسمی در جهان اسلام ظهور کرده‌اند. در مورد نخستین خاستگاه آنان و اینکه چه کسی برای اولین بار به این نام شناخته شده، نظرات متفاوتی وجود دارد. پیش از اسلام، از صوفیان باستانی هندو، هرچند به این نام شناخته نمی‌شدند، اطلاعاتی در دست است. برخی بر این باورند که در دوران جاهلی نیز در عربستان زندگی می‌کردند. اما در دوران اسلامی، به نظر می‌رسد که ابوهاشم نخستین کسی بوده که به این نام خوانده شده است. در مورد ریشه‌شناسی این واژه نیز اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند که این عنوان به این دلیل نامیده شده که در مقام قرب و بُعد نسبت به حضرت حق، در صف اول قرار دارد. اما این اشتقاق از نظر لغوی نادرست است. گروهی دیگر صوفی را به خاطر صفت صفوت می‌دانند و عده‌ای دیگر بر این باورند که این واژه از پوشیدن صوف نشأت گرفته است. همچنین برخی احتمال داده‌اند که این واژه معرب و برگرفته از سوفی باشد که در کلمه فیلسوفی وجود دارد. در مراحل ابتدایی شکل‌گیری تصوف، صوفیان از قوت‌های معنوی و روحانی بهره‌مند بودند.

لغت نامه دهخدا

صوفی. ( ص نسبی، اِ ) پیرو طریقه تصوف. پشمینه پوش. یک تن از صوفیه

فرهنگ معین

[ ع. ] (ص نسب. ) ۱ - پشمینه پوش. ۲ - پیرو طریقة تصوف.

فرهنگ عمید

پیرو طریقۀ تصوف: دل از عیب صافی و صوفی به نام / به درویشی اندر دلی شادکام (فردوسی: ۵/۵۴۱ ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان قره قویون بخش حومه شهرستان ماکو واقع در ۳۸ کیلومتری جنوب شرقی ماکو و ۸ کیلومتری جنوب غربی شوسه مرکز به شوط: درهکوهستانی و معتدل: ۱٠۵۹ تن سکنه: آب از قنات و چشمه: محصول غلات پنبه انگور کشمش: شغل مردم زراعت و گله داری: صنعت دستی جاجیم بافی است.
واحدصوفیه، یک تن ازصوفیه، پشمینه پوش، کسی که پیروطریقه تصوف باشد
( صفت ) ۱ - آن که جامه پشمین پوشد پشمینه پوش. ۲ - کسی که پیرو طریقت تصوف باشد.
ملا محمد و از شعرای ایران

فرهنگ اسم ها

اسم: صوفی (پسر) (عربی) (تلفظ: sufi) (فارسی: صوفي) (انگلیسی: sufi)
معنی: پیرو یکی از فرقه های تصوف، درویش، ( اَعلام ) عبدالرحمان صوفی: [، قمری] اخترشناس ایرانی از مردم ری، مؤلف کتاب صورالکواکب و رساله ی اسطرلاب ( هر دو ترجمه )، به عربی

دانشنامه عمومی

صوفی (دهانه). صوفی یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۹ دهانه اقماری دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

صوفی (قوم). از طوایف کُرد یک جانشین در استان گیلان، از مردم ولایت رانکوه، ساکن ناحیۀ املش و توابع آن. زمان سکونت این طایفه در رانکوه نامعلوم است، اما به نظر می رسد که در ۹۹۹ـ۱۰۰۰ ق از سیاه منصور به گیلان انتقال یافتند. نام این طایفه برای نخستین بار ضمن حوادث ۱۰۰۱ق به میان آمده است. در این سال ولی سلطان صوفی حاکم رانکوه شد. نعمت الله سلطان میر طایفۀ صوفی، در جنگ های ناحیۀ دربند (۱۰۱۵ ق) و جنگ هایی بر ضد امیرخان برادوست، حاکم قلعۀ دم دم، شرکت داشت (۱۰۱۸ ق). اسحاق سلطان صوفی در جنگ های ۱۰۲۴ ق علیه گرجیان مجروح شد. بیرام علی سلطان صوفی در ۱۰۳۷ ق حاکم دیلمان بود و در ۱۰۳۸ق به سبب تعلل در جنگ با شورشیان گیلان شرقی و فرار از مقابل عادل شاه گیلانی از مقام خود برکنار شد. خوانین صوفی در سال های بعد حکومت ناحیۀ املش را به دست گرفتند و تا انقراض قاجاریه حاکمیتشان را حفظ کردند. اینان در قرون اخیر ازجمله مالکان بزرگ گیلان به شمار می آمدند. یحیی خان صوفی آخرین حاکم موروثی املش بود. ظاهراً کردان بندر چمخالۀ لنگرود و روستای کرف پشتۀ ایلیات در لاهیجان که به زبان کردی تکلم می کنند، از اعقاب کردان صوفی هستند.

ویکی واژه

(تصوف): درویش، پیرو یکی از غرفه‌های تصوف. پشمینه پوش. پیرو طریقت تصوف. صوفی از پرتو مَی راز نهانی دانست.....گوهر هر کس ازین لعل توانی دانست (حافظ)
نامی که عرفای اسلامی را بدان می‌خوانند.

جملاتی از کلمه صوفی

حذر از صوفیان شهر و دیار همه نا مردم اند و مردمخوار
صوفیی در باغ از بهر گشاد صوفیانه روی بر زانو نهاد
صوفی با صفا وفا دارد لاجرم از وفا صفا دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم