نشستنی

لغت نامه دهخدا

نشستنی. [ ن ِ ش َ ت َ] ( ص لیاقت ) هر جائی و یا هر چیزی که بر آن می نشینند. || هر آنچه بر آن سوار می شوند، مانند اسب و اشتر و اراده و کشتی و جز آن. ( ناظم الاطباء ). || قابل سکونت. درخور سکنی که منزل کردن و اقامت کردن در آن شاید: این خانه دگر نشستنی نیست.
نشستنی. [ ن َ ش ُ ت َ ] ( ص لیاقت ) که قابل شست و شو نیست. مقابل شستنی. رجوع به شستنی شود.

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - لایق نشستن . ۲ - شایسته جلوس در مجلس و بارگاه مقابل ایستادنی : و آن شصت مرد عیار پیشه هرکه نشستنی بود بنشستند و هرکه ایستادنی بود با یستادند..
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ای چینگ فال ای چینگ