یک دهان

لغت نامه دهخدا

یک دهان. [ی َ / ی ِ دَ ] ( اِ مرکب ) دهانی. یک دهن :
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک.مولوی. || ( ق مرکب ) به قدر مطلوب و کافی :
تا خنده بر بساط فریب جهان کنم
چون صبح یک دهان لب خندانم آرزوست.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

دهانی یک دهن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال عشقی فال عشقی فال آرزو فال آرزو فال فرشتگان فال فرشتگان