مازوخیسم

لغت نامه دهخدا

مازوخیسم. [ زُ ] ( فرانسوی ، اِ ) منسوب به ساشه مازوخ در اصطلاح پزشکی ، تباهی و فساد اجرای عمل جنسی است به نحوی که با شکنجه و ضرب و شتم و آزارهای دیگرهمراه باشد. این ناخوشی بیشتر در مردانی مشاهده شده است که مبتلا به انحراف عمل جنسی و هموسکسوآلیته هستند. این حالات جنون خودآزاری را مازوخ در بعضی نوشته هایش توصیف و تشریح کرده است. مازوشیسم. شهوت خودآزاری. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(زُ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - تمایل شخصی به لذت بردن از تحمل رنج و شکنجه ای که از فرد مورد علاقه اش به او می رسد. ۲ - نوعی خودآزاری جنسی ، خودآزاری (فره ) .

فرهنگ عمید

بیماری روانی که در آن شخص از رنج کشیدن و آزار دیدن خود لذت می برد، خودآزاری.

فرهنگ فارسی

( اسم ) تباهی و فساد اجرای عمل جنسی بنحوی که باشکنجه و ضرب و شتم و آزارهای دیگر همراه باشد . این ناخوشی بیشتر در مردانی مشاهده شده است که مبتلا بانحراف عمل جنسی و هموسکسو آلیته هستند . این حالات جنون خود آزاری را مازوخ در بعضی نوشته هایش توصیف و تشریح کرده است مازوشیسم شهوت خود آزاری .

دانشنامه آزاد فارسی

مازوخیسم (masochism)
(یا: آزارطلبی) در روان شناسی، میل به قرارگرفتن در معرض درد جسمانی و روانی، تحقیر، یا تنبیه به قصد کسب لذت جنسی، و رفع احساس گناه به سبب تکانه های تخریبی درونی. این اصطلاح برگرفته از نام لئوپولد فون زاخر مازوخ است. در روان شناسی حالت مقابل آن سادیسم (یا آزارگری) است.

ویکی واژه

تمایل شخصی به لذت بردن از تحمل رنج و شکنجه‌ای که از فرد مورد علاقه‌اش به او می‌رسد. آزار‌طلبی.
نوعی خودآزاری جنسی، خودآزاری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم