لغت نامه دهخدا
گفتم که نفس ناطقه را مستقر کجاست
گفتا ورا جهان لطیف است مستقر.ناصرخسرو.گفتم که نفس ناطقه را چیست آرزو
گفتا بقا و شادی و پیروزی و ظفر.ناصرخسرو.من میوه دار حکمتم از نفس ناطقه
و ایشان ز روح نامیه جز نارون نیند.ناصرخسرو.این یکی اکسیر نفس ناطقه
بر سر صدر جهان خواهم فشاند.خاقانی.دل از دریچه فکرت به نفس ناطقه داد
نشان حالت زارم که زارتر می گشت.سعدی.