فانکشف

لغت نامه دهخدا

فانکشف. [ فَن ْ ک َ ش َ ف َ ] ( ع جمله فعلیه ) پس معلوم شد. پس آشکار شد. در تداول طلاب علوم دینیه به کار میرفت. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم