لغت نامه دهخدا
ز خودسازی توانی زد اثر نقش سرافرازی
کند شاهی اگر یابد کسی گنج قناعت را.قطره ( از آنندراج ).صافتر ز آئینه باشد سینه پرجوش ما
بهر خودسازی درآ در خلوت آغوش ما.اسماعیل ایما ( از آنندراج ).هرکه اوقات گرامی صرف خودسازی کند
خانه اش ساز است چون جان خانه پردازی کند.صائب ( از آنندراج ).