بقول

لغت نامه دهخدا

بقول. [ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ بقل. تره ها. ( منتهی الارب ). ج ِ، بَقْل ْ. تره و سبزه که از تخم روید، نه از بیخ. ( آنندراج ). ج ِ بقل. ( فرهنگ نظام ). بهر جریب از بقول و خیارزار و جالیز و جزر و شلجم و پیاز و سیر و تره و دیگر خفریات. ( تاریخ قم ص 112 ). رجوع به بقل شود. || تره و سبزی و هر سبز مأکول. ج ، بقولات. ( ناظم الاطباء ).
- بقول الاوجاع ؛ گیاهی که دردهای شکم را زایل کند. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).
- بقول المائده ؛ سبزی خوردنی ، مانند تره ، جعفری ، ترتیزک ، نعناع ، ریحان ، مرزه ، پودنه ، تربچه. ( یادداشت مؤلف ).
- بقول دشتینه ؛ هر گیاه بری و وحشی که به بیابان و مزارع روید مانند: شاهترج ، تفاف ، طرخسقون و جز آن. ( یادداشت مؤلف ).
بقول. [ ب ُ ] ( ع مص ) ظاهر و نمایان شدن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). طالع شدن. || ریش و دندان شتر برآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ریش بیرون آمدن ، و منه الباقل.( زوزنی ). || سبزه و با نبات شدن زمین. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به بقل شود.
بقول. [ ب ِ ق َ / قُو ] ( ق مرکب ) مطابق قول و موافق گفتار. ( ناظم الاطباء ): بقول سعدی. بقول مولانا.

فرهنگ معین

(بَ ) ( اِ. ) بُنشن ، ج . بقولات .

فرهنگ عمید

= بقل

فرهنگ فارسی

جمع بقل
( اسم ) جمع بقل تره ها سبزیها. جمع :ظاهر و نمایان شدن . طالع شدن . یا ریش و دندان شتر بر آمدن . ریش بیرون آمدن و منه الباقل . یا سبزه و با نبات شدن زمین .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مِحْرَابَ: محراب (محراب مسجد را بقول بعضی از این جهت محراب خواندهاند که آنجا جای حرب و ستیز نمودن با دشمن و با هوای نفس است و بعض دیگر گفتهاند : بدین جهت محراب خوانده شده که انسان جا دارد که در آنجا حریب یعنی بریده از کارهای دنیا و پراکندگی خاطر باشد . بعضی دیگ...
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)قول (۱۷۲۲ بار)

ویکی واژه

بُنشن،
بقولات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال عشق فال عشق فال مکعب فال مکعب فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی