خاندان

لغت نامه دهخدا

خاندان. [ ن َ ] ( اِ مرکب ) دوده. تبار. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آل. ( مجمل اللغة ). دودمان. ( شرفنامه منیری ). قبیله. اهل بیت. عترت. خانمان. خانواده :
بدآمد بدین خاندان بزرگ
همه میش گشتیم و دشمن چو گرک.فردوسی.تو با بندگان گوی زآنسان سخن
که زیبد از آن خاندان کهن.فردوسی.بماناد تا مانده باشد زمین
بزرگی و شاهی در این خاندان.فرخی.خاندان تو شریف است از آنی تو شریف
تو چنانی بشریفی که بود زر ازکان.فرخی.معروف گشته از کف او خاندان او
چون از سخای حاتم طی خاندان طی.منوچهری.نوروز رابگفت که در خاندان ملک
از فروزینت تو که پیرار بود و پار.منوچهری.در این دنیای فریبنده مردمخوار چندانی بمانم که کارنامه این خاندان بزرگ را برانم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 393 ). علی در این باب تکلفی ساخت از اندازه گذشته که رئیس الرؤساء بود و چنین کارها او را آمده بود و خاندان مبارکش را. ( تاریخ بیهقی ). و خواجه اسماعیل رنجهای بسیار کشید و فراوان گرم و سرد چشید و حق این خاندان نگاهداشت. ( تاریخ بیهقی ).
بیندیش شب کار فردا نخست
بدان رای رو پس که کردی درست
نژاد شهان از بنه گم مکن
مکن خاندانی که باشد کهن.اسدی طوسی.ازین کرد دور از خورشهای آن خوان
مهین خاندان دشمن خاندان را.ناصرخسرو.مخور انده خاندان چون نماند
همی خاندان نیزسلطان و خان را.ناصرخسرو.اندر جهان بدوستی خاندان حق
چون آفتاب کرد چنین مشتهر مرا.ناصرخسرو.خاندانها و ملکها و شهرها بمردی باز بسته میباشد. ( از سیاست نامه خواجه نظام الملک ).
سیدبه آواز ضعیف میگوید: اگر چه میروم دو چیز میان شمامیگذارم یادگاری. یکی قرآن و یکی خاندان. ( قصص ص 242 ).
و ریاست آن ولایت بمیراث خاندان مادر بدو رسید... و هرگز در خاندان او هیچ از نواب مجلس حکم و... یک درم از هیچکس نستاند. ( از فارسنامه ابن بلخی ص 118 ). اکنون اگر خواهید که حق نعمت خاندان من گزارده باشید امروز تا آخر روز مرا مهلت دهید. ( فارسنامه ابن بلخی ص 101 ). و مزیت و رجحان این پادشاه دیندار در مکارم خاندان مبارک... بر پادشاهان عصر... از آن ظاهرتر است که بندگان را در آن باطنابی و اسبابی حاجت افتد. ( از کلیله و دمنه بهرامشاهی ). چنین گوید برزویه :... که پدر من از لشکریان بود و مادر از خاندان علماء دین زردشت. ( کلیله و دمنه ). شعار پادشاهی و جلال جهانداری در این خاندان بزرگ دایم و مؤید و جاوید و مخلد گشته است. ( کلیله و دمنه ). و برکات و مثوبات آن شهنشاه غازی محمود و دیگر ملوک این خاندان را مدخر میشود. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ معین

(اِمر. ) خانواده ، دودمان .

فرهنگ عمید

۱. خانواده.
۲. دودمان: مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمان ها پسندی بدی (سعدی: لغت نامه: خاندان ).

فرهنگ فارسی

خانواده، دودمان
( اسم ) خانوده دودمان .

دانشنامه عمومی

خاندان (فیلم). خاندان ( به هندی: Saaransh ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۴ و به کارگردانی ماهش بات است. در این فیلم بازیگرانی همچون انوپم کهیر، روهینی هاتانگادی، سونی رازدان، مادان جین، آلوک نات، عارون باکشی ایفای نقش کرده اند.
خاندان (فیلم ۱۹۶۵). خاندان ( به هندی: Khandan ) و ( به انگلیسی: Family ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۶۵ و به کارگردانی ای. بیمسینگ است. در این فیلم بازیگرانی همچون سونیل دات، نوتان، اوم پراکاش، لالیتا پاوار، منموهان کریشنا، ممتاز، پران و هلن ایفای نقش کرده اند.

ویکی واژه

خانواده، دودمان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم