پیرار

لغت نامه دهخدا

پیرار. ( اِ، ق ) پیرارسال. سال پیش از پارسال. دو سال پیش ازسال حاضر. عام عام اول. ( مهذب الاسماء ) :
سال امسالین نوروز طربناکترست
پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا.منوچهری.نوروز را بگفت که در خاندان ملک
از فرّ و زینت توکه پیرار بود و پار.منوچهری.چو حورا که آراست این پیرزن را؟
همان کس که آراست پیرار و پارش.ناصرخسرو.شدت پار و پیرار و امسال اینک
روش بر ره پار و پیرار دارد.ناصرخسرو.از تاک رز انگور نو امسال خوش آمدت
هرچند کزو پار همین آمد و پیرار.ناصرخسرو.هنوز یاری پیرار رفتی از پیشم
چرا همی طلبی مر مرا بدین بگهی.ناصرخسرو.هرگز نیامدست و نیاید گذشته بار
بر قول من گوا بس پیرار و پار من.ناصرخسرو.تاسال پیرار بحضور امیران... این قصه بوجهی بگفت که بسی مردم جامه ها چاک کردند. ( کتاب النقض ص 406 ).
بنده ات بود گرسنه پیرار
پار زن کرد و بچه زاد امسال.کمال اسماعیل.ز لب امسالم از چه بوسه نداد
که به پیرار داد و در پارش.شیبانی.|| روز پیش از دی که آنرا پریر نیز گویند. ( شرفنامه ). اما ظاهراً پار و پیرار جز در مورد سال بکار نرفته است.

فرهنگ معین

(ق . ) سال پیش از پارسال .

فرهنگ عمید

سال پیش از پارسال، دو سال پیش از امسال، پیرارسال: شدت پار و پیرار و امسالت اینک / روش بر ره پار و پیرار دارد (ناصرخسرو: ۳۷۵ ).

فرهنگ فارسی

دوسال پیش ازامسال، پیرارسال
سال پیش از پارسال دو سال پیش از سال حاضر پیرار سال : هرگز نیامده است و نیاید گذشته باز بر قول من گوا بس پیرار و یار من . ( ناصرخسرو )
پیرار سال سال پیش ازپارسال

ویکی واژه

سال پیش از پارسال.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم