کلید شدن

لغت نامه دهخدا

کلید شدن. [ ک ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بوسیله کلید بسته شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کلید شدن دندانهای کسی ؛ در تداول عامه ، چفت شدن دندانهای وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ. ( فرهنگ فارسی معین ). باز نشدن دو فک از یکدیگر چنانکه در مردگان. سخت شدن فکین بر هم که گشادن از یکدیگر مشکل شود، چنانکه در مصروعان و محتضران. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) (مص ل . ) بسته شدن ، قفل شدن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بوسیل. کلید بسته شدن . یا کلید شدن دندان ( های ) کسی . چفت شدن دندانها ی وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ : ( مشدی مثل مار بخود می پیچید . نفس نفس میزد یکهو پس افتاد و دندانها یش کلید شد ) .

ویکی واژه

بسته شدن، قفل شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال درخت فال درخت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال جذب فال جذب