ناپایدار

ناپایدار به معنای عدم ثبات و دوام است. این واژه به اشیاء یا وضعیت‌هایی اطلاق می‌شود که در معرض زوال و نابودی قرار دارند. به عبارتی، به چیزی اشاره دارد که به‌طور موقت وجود دارد و نمی‌تواند به صورت همیشگی باقی بماند. از دیدگاه فلسفی، ناپایداری به فانی بودن زندگی و همه چیزهایی که ما در اطراف خود می‌بینیم، اشاره دارد. در حقیقت، هر آنچه که ما در زندگی تجربه می‌کنیم، به دلیل گذر زمان و تغییرات طبیعی، در نهایت به پایان خواهد رسید. این مفهوم همچنین به بی‌دوامی و گذران اشاره دارد. به عبارت دیگر، هیچ چیز در این جهان دائمی نیست و همه چیز تحت تأثیر تغییرات و ناپایداری قرار دارد. به همین دلیل، ما باید به ارزش لحظات و تجارب خود پی ببریم و از آن‌ها بهره‌مند شویم، زیرا هیچ چیز به طور همیشگی در دسترس نیست و زندگی همواره در حال تغییر و تحول است. لذا درک ناپایداری به ما کمک می‌کند تا زندگی را با دیدی عمیق‌تر و قدردانی بیشتری تجربه کنیم.

لغت نامه دهخدا

ناپایدار. ( نف مرکب ) فانی. هلاک شونده. ( آنندراج ). فانی. ( ناظم الاطباء ). بی دوام. گذران. ناپاینده. گذرنده. که دائمی و باقی و همیشگی نیست:
اگر شهریاری و گر پیشکار
تو ناپایداری و او [ جهان ] پایدار.فردوسی.به گیتی نمانده ست از او یادگار
مگر این سخنهای ناپایدار.فردوسی.نه پنجه سال اگر پنجه هزار است
سرش بر نه که هم ناپایدار است.نظامی.روزگار و هر چه در وی هست بس ناپایدار است
ای شب هجران تو پنداری برون از روزگاری.داوری مازندرانی.به ندای ارجعی از این سراچه ناپایدار به دارالقرار ابرار خرامید. ( وصاف ص 10 ). || بی قرار. بی ثبات. ( ناظم الاطباء ). متغیر. گردان. که بر یک حال نماند:
کدام است خوشتر ورا روزگار
از این برشده چرخ ناپایدار.فردوسی.چو برگردد این چرخ ناپایدار
ازو نام نیکو بود یادگار.فردوسی.ستاره شمر گفت کای شهریار
از این گردش چرخ ناپایدار.فردوسی.زمانه چنین است ناپایدار
گه این راست دشمن گه آن راست یار.اسدی.و بیقین واثق شد که متاع دنیا غرور است و مزخرفات و مموهات او خیال ناپایدار. ( سندبادنامه ص 32 ). و زمان اتصال چون کبریت احمر ناپایدار. ( سندبادنامه ص 103 ). || نااستوار. متردد. ( ناظم الاطباء ). غیرمستقیم. بی اعتبار. که ثبات و بقائی ندارد. که قابل اعتماد نیست. که اطمینان را نشاید. بی اساس. که قائم و قویم نیست. که مقاوم و پایدار نیست:
ببینید کاین چرخ ناپایدار
نه پرورده داند نه پروردگار.فردوسی.احسان تو ناپایدار
ای سر به سر عیب و عوار.ناصرخسرو.جهان آینه است و در او هر چه بینی
خیال است ناپایدار و مزور.ناصرخسرو.بر این سرسری پول [ پُل ] ناپایدار
چگونه توان کرد پای استوار.نظامی.یار ناپایدار دوست مدار
دوستی را نشاید این غدار.سعدی.چنین است گردیدن روزگار
سبک سیر و بدعهد و ناپایدار.سعدی ( بوستان ).زهی زمانه ناپایدار عهدشکن
چه دوستی است که با دوستان نمی پائی.سعدی.

فرهنگ عمید

بی دوام، زودگذر، ناپایا.

جمله سازی با ناپایدار

ببخشد زندگی گر کردگارم بپاید مدت ناپایدارم
بقدر عقل میگوئی که یارت درونم لیک جان ناپایدارت
همی خواست کان ماه را در کنار بگیرد مر آن دیو ناپایدار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال مکعب فال مکعب فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت