یکهو
یکهو. [ ی ِ هَُ ] ( ق مرکب ) ( اصطلاح عامیانه ) در تداول عوام ، دفعتاً. غفلتاً. ناگهان. فجاءة. ناآگاهان. ( یادداشت مؤلف ). || تماماً. کلیتاً. بالتمام. همگی. جملگی. همه. تمام. یک باره و نه به دفعات. در یک بار. ( یادداشت مؤلف ). یهو.
(یَ هُ ) (ق مر. ) (عا. ) ناگهان ، غیر - منتظره .
یک دفعه، یک مرتبه، ناگهان.
یک مرتبه ناگهان یک دفعه غفلتا : مشدی مثل مار بخودش می پیچید نفس نفس می زد یکهوپس افتاد دندانهایش کلید شد.