سازندگی. [ زَ دَ / دِ ] ( حامص ) عمل سازنده. سازنده بودن. || بنّایی. || صانعی. عاملی. || عمل جاعل. || عمل سازنده و نوازنده یکی از آلات موسیقی. ساززنی. نوازندگی. نواپیشگی. خنیاگری. مطربی : به ساز جهان برد سازندگی نوائی نزد جز نوازندگی.نظامی.|| سازواری. سازگاری. هم آهنگی : و میان ایشان [ میان عناصر، خدای تبارک و تعالی ] صلحی کرد تا مدتی ، و سازندگی و سازگاری پدید آورد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || کارگری و کارسازی. || اثرکنندگی. ( ناظم الاطباء ). || اجرای برنامه ای از موسیقی. ( استینگاس ). رجوع به ساختن شود.
۱ - سازنده بودن صانعی . ۲ - بنایی . ۳ - پدید آوردن امری تازه اختراع ابداع . ۴ - عمل جاعل ابداع . ۵ - سازواری سازگاری . ۶ - عمل ساز زدن و نواختن نوازندگی ( آلات موسیقی ) . ۷ - علم ترکیب موسیقی و آن عبارتست از ساختن یک قطعه موسیقی برای یک یا چند صوت برای یک یا چند ساز .