این واژه به درگیری خشونتآمیزی گفته میشود که با هدف تضعیف، غلبه، نابودی یا جابجایی طرف مقابل صورت میگیرد و این واژه در زبان انگلیسی معادل Fight و در زبان فرانسه Combat است. معمولاً بین نیروهای نظامی در یک جنگ رخ میدهد و خشونت آن میتواند یکطرفه باشد، در حالی که در مبارزه، حداقل یک طرف در آن حالت دفاعی دارد؛ به جنگهای بزرگ نبرد و به جنگهای کلامی مشاجره گفته میشود و تأثیرگذاری پیکار در راهبرد نظامی، مستلزم آمادگی قبلی است، به طوری که در مناطق نظامی، پیکارجو به فردی گفته میشود که برای شرکت در عملیات جنگی در واحد خود، نیازمند آموزش و ارزیابی مناسب است و میتواند بر اساس قوانین خاصی انجام شود یا بدون قاعده باشد، نمونههایی از این قوانین عبارتند از کنوانسیون ژنو که رفتار با مردم در جنگ را تعیین میکند، شوالیه گری که در قرون وسطی حاکم بر مبارزات بود، قوانین مارکوس کوئینزبری که مربوط به مشتزنی است، و همچنین قوانین ورزشهای پیکاری که چارچوب مبارزات ورزشی را مشخص میکنند و پیکار در جنگ شامل درگیری بین دو یا چند سازمان نظامی مخالف است که معمولاً از طرف یک ملت میجنگند، هرچند جنگ چریکی و سرکوب شورشگری ممکن است خارج از این تعریف قرار گیرند و جنگها تابع قانون جنگ هستند که اهداف مشخصی را دنبال میکند و حقوق جنگجویان و غیرنظامیان را نیز تعیین مینماید.

پیکار
لغت نامه دهخدا
چنین گفت شیرو که ای زورمند
بپیکار پیش دلیران مخند.فردوسی.نخستین که بر کلک بنهاد شست
بیابان ز پیکار ترکان برست.فردوسی.از آن خستگی پشت برگاشته
درو دشت پیکار بگذاشته.فردوسی.نیاید بنزدیک ایرانیان
ببندند پیکار او را میان.فردوسی.شنیدند و دیدند کردار من
بژوبین زدن جنگ و پیکار من.فردوسی.کسی زین بزرگان پدیدار نیست
وزین با جهاندار پیکار نیست.فردوسی.به نرسی یکی نامه بنوشت شاه
ز پیکار ترکان و کار سپاه.فردوسی.جزاز جنگ و پیکار چاره ندید
خروش از میان سپه برکشید.فردوسی.یکی آتش از تارک گرگسار
برآمد ز پیکار اسفندیار.فردوسی.دل و جنگ و کین را بیکسو نهاد
وزان پس نکرد او ز پیکاریاد.فردوسی.ببخشید جانشان بگفتار اوی
چو بشنید زاری و پیکار اوی.فردوسی.بیک تیر ازو پشت برگاشتند
بدو دشت پیکار بگذاشتند.فردوسی.به پیکارپیش من آرد سپاه
مگر بازخواهم ازو کین شاه.فردوسی.همی کژ بدانست گفتار اوی
بیاراست دل را به پیکار اوی.فردوسی.همان به که سوی خراسان شویم
ز پیکار دشمن تن آسان شویم.فردوسی.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- جنگ رزم نبرد حرب محاربه: نبد سودمندی ز افسون و رنگ نه از بند و رنج و نه پیکار و جنگ. ( شا. بخ ۲۳۳۱: ۸ ) و شاهزادگان که در نبرد و پیکار رستم و اسفندیار روزگار بودند بعد از تلاقی باتفاق از فرات بگذشتند. ۲- جدل مجادله بد خویی: و گر باز گردم از ین رزمگاه شوم رزم ناکرده نزدیک شاه. همان خشم و پیکار باز آورد بدین غم تن اندر گداز آورد. ( شا. لغ. ) ۳- مجادل. لفظی جدال زبانی: باید که جوانی جزم قاطع دهید نه عشوه و پیکار. ۴- گلاویز دست بیقه: جوانیش را خوی بدیار بود ابابد همیشه به پیکار بود. ( شا. لغ. )
دانشنامه عمومی
پیکار معمولاً بین نیروهای نظامی در یک جنگ است. خشونت پیکار می تواند یک جانبه باشد. درحالیکه در مبارزه، دستکم یک طرف، واکنش دفاعی دارد. به جنگ بزرگ "نبرد" گفته می شود. به جنگ کلامی "مشاجره" می گویند. تاثیرگذاری پیکار در زمینه راهبرد نظامی، نیاز به آمادگی دارد. در مناطق نظامی، "پیکارجو" به کسانی گفته می شود که نیاز به آموزش مناسب و ارزیابی دارند تا در بتوانند عملیات جنگی در واحد اختصاص داده خود شرکت کنند.
ممکن است پیکار بر پایه قوانین ویژه ای انجام شود یا بی قائده باشد. نمونه این قوانین کنوانسیون ژنو ( رفتار با مردم در جنگ )، شوالیه گری در سده های میانی، قوانین مارکوس کوئینزبری ( دربارهٔ مشت زنی )، و بسیاری قوانین ورزش های پیکاری هستند.
پیکار در جنگ شامل دو یا چند سازمان نظامی مخالف یکدیگر می شود که معمولاً به نمایندگی از یک ملت می جنگند. اگرچه جنگ چریکی و سرکوب شورشگری می توانند بیرون از تعریف قرار بگیرند. جنگ، تحت قانون جنگ انجام می شود که اهداف خود را پیگیری می کند. قانون جنگ، همچنین حقوقی را برای جنگجو و غیر جنگجو بر می شمارد.
ممکن است پیکار مسلحانه ( با جنگ افزار ) یا غیر مسلحانه ( بدون جنگ افزار ) انجام شود. جنگ تن به تن ( ستیزه ) در فاصله بسیار کم با اعضای بدن ( ضربه زدن، لگد زدن، خفه کردن، و دیگر ) و/یا جنگ افزار سرد ( چاقو، شمشیر، باتون، و دیگر ) و جنگ افزار کوتاه برد ( نیزه، کمان زنبورکی، بومرنگ، توپ، و دیگر ) انجام می شود.
جنگ تن به تن بسته به فاصله و موقعیت جنگجویان، می تواند به سه گونه دسته بندی شود:
• مبارزه کلینچ
• مبارزه خوابیده
• مبارزه ایستاده
ویکی واژه
ستیزه، بدخویی.
جمله سازی با پیکار
نبد روز پیکار ایرانیان ازان جنگ جستن سرآمد زمان
پی رزم و پیکار سام آمدم در آورد جویائی نام آمدم
سپه خواه و یاور ز سالار خویش به ژرفی نگهدار پیکار خویش