خودپسندی

لغت نامه دهخدا

خودپسندی. [ خوَدْ / خُدْ پ َ س َ ] ( حامص مرکب ) تکبر. غرور. نخوت. ( ناظم الاطباء ). خودستایی. کبر. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
نیکنامی خواهی ای دل بابدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود.حافظ.

فرهنگ عمید

خودپسند بودن، تکبر، غرور.

فرهنگ فارسی

تکبر غرور
عمل خود پسند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم