کپی. [ ک َ / ک َپ ْ پی ] ( اِ ) میمون. بوزینه. اَبوزَنَه. بوزنه. حَمْدونه. ( یادداشت مؤلف ). قرد. ( ترجمان القرآن ). میمون را گویند عموماً و میمون سیاه راخصوصاً و به زبان علمی هند نیز میمون را کپی می گویند و آن جانوری است شبیه به آدمی. ( برهان ). میمون و بوزنه را گویند و کب بمعنی دهان است چون بوزنه نخود وامثال آن را در درون دهن نگاه می دارد به پارسی این نام یافته. ( آنندراج ). میمون را گویند و به زبان علمی اهل هند نیز میمون را کپی گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). هجرس. قِشَّة. خَنزَوان. ( منتهی الارب ) : شب زمستان بود کپی سرد یافت کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت کپیان آتش همی پنداشتند پشته هیزم بدو برداشتند.رودکی.چون به در حصار رسید ( پیغمبر صلوات اﷲ علیه ) جهودان در ببستند فرمود که ای کپیان و خوکان چگونه است حکم خدای عز و جل. ( ترجمه طبری بلعمی ). شیری که پیل بشکند، از بیم تیغ تو اندر ولایت تو چو کپی رود، ستان.فرخی.ز کپی در جهان ناپارساتر ز سگ رسواتر و زو بی بهاتر.( ویس و رامین ).همه مردمش را فزون از شمار از آن کپیان برده و پیشکار.( گرشاسب نامه ).بر هر دو بیشه یکی برزکوه بر آن کوه کپی فراوان گروه.( گرشاسب نامه ).صورت طمع کآفت بشرست کپی سگ دم است و گربه سرست.حکیم سنائی ( از آنندراج ).کپی و کپوک صفت خرسرست مسخ چو کپی و چو کپوک غر.سوزنی.کپی همه آن کند که مردم پیداست در آب تیره انجم.نظامی.ز نااهلان همان بینی در آن بند که دید آن ساده مرغ از کپیی چند.نظامی.گفت شوهر کیست آن ای روسپی که به بالای تو آمد ای کپی.مولوی.چون نباشی راست می دان که چپی هست پیدا نعره شیر از کپی.مولوی.ایشان را از صورت آدمی بگردانید و به هیئت خوک و کپی کرد. ( ترجمه اعثم کوفی ص 114 ). در آن وادی نگاه کردم ، همه وادی پر از قرده و خنازیر بود یعنی پر از کپی و خوک ، ترسیدم از آن حال. ( تفسیر ابوالفتوح ). || میمون سیاه. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). - شیر کپی ؛ این ترکیب بر ددی اطلاق شده است که در زمان خسروپرویز به کوهی در ترکستان پدید آمده بود و سرانجام بدست بهرام چوبینه کشته شد و داستان وی در شاهنامه آمده است. ( ج 9 چ بروخیم صص 2805 - 2811 ) :
فرهنگ معین
(کُ ) [ فر. ] (اِ. ) تصویری که از روی مدرک یا سند اصلی بگیرند، فتوکپی ، روگرفت ، رونوشت (فره ).
فرهنگ عمید
کلاه لبه دار سفری. ۱. تصویری که به وسیلۀ دستگاه فتوکپی از نسخۀ اصلی گرفته می شود. ۲. آنچه عیناً از از نوشتۀ دیگر رونویسی می شود. ۳. تصویری که از روی تصویر دیگر ترسیم می شود. ۴. [مجاز] کاملاً شبیه کسی یا چیزی. =میمون١: شیری که پیل بشکنَد از بیم تیغ تو / اندر ولایت تو چو کپی رَوَد ستان (فرخی: ۳۳۰ ).
فرهنگ فارسی
کلاه لبه دارسفری، سوار، رونوشت، عکسی که ازروی تصویریارونوشتی که ازنوشته دیگربرداشته شود ( اسم ) ۱ - میمون ( مطلقا ) بوزینه قرده : [ در آن وادی نگاه کردم همه وادی پر از قرده و خنازیر بود یعنی پر از کپی و خوک ترسیدم از آن حال ] . ( تفسیر ابو اتلفنج ) ۲ - میمون سیاه ( خصوصا ) . محله ای در ناحیت آمل
دانشنامه عمومی
کپی (فیلم ۱۹۴۰). «کپی» ( انگلیسی: The Ape ( 1940 film ) ) فیلمی در ژانر ترسناک به کارگردانی ویلیام نای است که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به بوریس کارلوف و ری کوریگان اشاره کرد. کپی (فیلم ۱۹۷۶). «کَپی» ( انگلیسی: Ape ) فیلمی در ژانر ترسناک و علمی–تخیلی به کاگردانی پل لدر است که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جوانا کرنز اشاره کرد. کپی (فیلم ۲۰۰۹). «کپی» ( سوئدی: Apan ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. کپی (فیلم ۲۰۱۲). «کَپی» ( انگلیسی: Ape ) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد.
ویکی واژه
تصویری که از روی مدرک یا سند اصلی بگیرند، فتوکپی، روگرفت، رونوشت (فره) copia