ویلان

لغت نامه دهخدا

ویلان. ( اِ ) کاری به هم ناپیوسته را گویند، یعنی اول و آخر آن کار را بکنند ومیان بگذارند، و این معنی را در عربی طفره و به هندی ناغه میگویند. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( انجمن آرا ).
ویلان. [ وَ / وِ ] ( ص ) ول. سرگردان. سرگشته. بی جای و مستقری. بی خانه معلوم. با شدن و ماندن و کردن صرف شود.
- ویلان سیلان، ویلان و سیلان؛ از اتباع است. سرگردان. سرگشته.
- ویلان شدن؛ سرگردان شدن. جای معلوم نداشتن.
- ویلان کردن؛ سرگردان کردن. سرگشته کردن.
- ویلان ماندن؛ سرگردان ماندن.
|| بیکار و بیعار.

فرهنگ معین

(وِ ) (ص. ) سرگردان، آشفته.

فرهنگ عمید

سرگردان، آشفته، گمراه، سرگشته، دربه در.

فرهنگ فارسی

سرگردان، آشفته، گمراه، سرگشته، دربدر
(اسم ) ۱ - کاری که اول و آخر آن انجام شود و وسط انجام نمی گردد طفره. ۲- سرگردان سر گشته. ۳- بیکار و بیعار.
کاری به هم ناپیوسته را گویند یعنی اول و آخر آن کار را بکنند و میان بگذارند و این معنی را در عربی طفره ورزی و به هندی ناغه می گویند.

دانشنامه عمومی

ویلان ( به عربی: ویلان ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان سوق اهراس واقع شده است. ویلان ۶٬۵۴۴ نفر جمعیت دارد.

ویکی واژه

سرگردان، آشفته، آواره. سرگردانی اغلب در غربت و در جاهای نابلد برای فرد غریب می‌افتد.

ستارگان یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
کردار یعنی چه؟
کردار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز