ولادت

لغت نامه دهخدا

ولادت. [ وِ دَ ] ( ع مص ) ولادة. زادن. وضع حمل کردن. زائیدن. ( غیاث اللغات ) :
با مسیحی که به تعلیم ودود
در ولادت ناطق آمد در وجود.مولوی.زنان باردار ای مرد هشیار
اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند.سعدی ( گلستان ).
ولادة. [وَل ْ لا دَ ] ( ع ص ) مبالغه است والده را، به معنی بسیار زاینده : صحبة فلان ولاّدة الخیر. ( اقرب الموارد ).
ولادة. [ وِ دَ ] ( ع مص ) وِلاد. اِلادة. لِدَة. مولد. زادن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). زاییدن. ( برهان ). وضع حمل کردن. ( اقرب الموارد ). ولادت. رجوع به ولادت شود.

فرهنگ معین

(وِ دَ ) [ ع . ولادة ] (اِ. ) ۱ - زایش ، زاییدگی . ۲ - زمان به دنیا آمدن .

فرهنگ عمید

۱. تولد، زاییده شدن.
۲. [قدیمی] زاییدن.

فرهنگ فارسی

زاییدن، زایش، هنگام زاییده شدن
۱- (مصدر ) زاییدن (زن ). ۲- (اسم ) زایش . ۳- (اسم ) هنگام تولد زمان زاییده شدن . یا وقت ولادت . ۱- هنگام زاییدن : (( زنان بادار . ای مرد هشیار. اگر وقت ولادت مار زایند ) ) (( ازان بهتر بنزدیک خردمند که فرزندان ناهموار زایند. ) ) ( گلستان )

ویکی واژه

ولادة
زایش، زاییدگی.
زمان به دنیا آمدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد فال جذب فال جذب فال رابطه فال رابطه