ودید

لغت نامه دهخدا

ودید. [ وَ ] ( ع ص ) ودود. دوست. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || دوستان. ( منتهی الارب ). اسم جمع است به معنی محبان و دوستان. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] (ص . ) دوست ، دوست دارنده . ج . اوداء.

فرهنگ عمید

دوست، دوست دارنده.

فرهنگ فارسی

دوست، دوست دارنده
( صفت ) دوست دارنده جمع : اودائ .

ویکی واژه

دوست، دوست دارنده.
اوداء.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم