این کلمه در زبان فارسی به دو معنی اصلی و اساسی اشاره دارد که هر یک از آنها اهمیت ویژهای در ارتباطات روزمره و ادبیات فارسی دارند. اولین معنی زینهار، به مفهوم پناه و امان است، که نشاندهندهی نیاز به حمایت و حفاظت از شخص یا گروهی در برابر خطرات و تهدیدات است. این واژه در بافتهای مختلف میتواند احساس امنیت و آسایش را منتقل کند. به عبارت دیگر، هنگامی که فردی از واژه زینهار استفاده میکند، در واقع به دیگران این پیام را منتقل میسازد که باید از آنچه ممکن است موجب آسیب یا خطر گردد، دوری کنند. دومین معنی این کلمه به احتیاط و پرهیز مربوط میشود، که به ویژه در مواقعی که یک فرد یا گروه در معرض خطر قرار دارد، به کار میرود. همچنین، زینهار به عنوان یک شبهجمله برای هشدار و تحذیر نیز شناخته میشود. در این زمینه، این واژه به معنای دور باش یا حذر کن به کار میرود و در واقع دعوت به دقت و هوشیاری در شرایط حساس است. استفاده از زینهار در گفتار و نوشتار میتواند به روشنتر شدن خطرات موجود و ضرورت احتیاط در مواجهه با آنها کمک کند. به این ترتیب، این کلمه نه تنها به عنوان یک واژه بلکه به عنوان یک مفهوم عمیق و پر معنا در فرهنگ و زبان فارسی جایگاه ویژهای دارد و میتواند در تقویت روابط انسانی و اجتماعی مؤثر واقع شود.
زینهار
لغت نامه دهخدا
ز دشمن به دینار و با زینهار
برستن توان، و آز را نیست چار.ابوشکور بلخی ( یادداشت ایضاً ).اگر نیستی اندر استا وزند
فرستاده را زینهار از گزند
از این خواب بیدارتان کردمی
همه زنده بر دارتان کردمی.دقیقی ( یادداشت ایضاً ).همه سربسر باژدار توایم
پرستار و در زینهار توایم.فردوسی.به نزدیک من شان بود زینهار
به هر جای هرگز نباشند خوار.فردوسی.سپاه تو در زینهار منند
همه مهترانند و یار منند.فردوسی.تو به شب بیدار و از تو خلق اندر خواب خوش
تو بجنگ خصم و از تو عالمی درزینهار.فرخی.در نزد او سراسر به بندگی
در پیش او تمامی به زینهار.فرخی.بر او ممتحن را دستگاه است
بر او منهزم را زینهار است.عنصری.در زینهار خویش بداری و بند خویش
او را و خانمان و تنش را ز روزگار.منوچهری.ذاتش نهفته باشد عز آشکار باشد
و اندر پناه ایزد در زینهار باشد.منوچهری.با فوجی قوی سپاه درگاهی و ترکمانان قزل و بوقه و کوکتاش که در زینهار خدمت آمده بودند... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 244 ). دهقانان را باید گفت که دل مشغول ندارند که بخانه خویش آمده اند در ولایت و زینهار مااند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 471 ). از خوارزم تدبیر آمدن... بساختند تا به زینهار آیند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 702 ).
از آتش نیابند زنهار کس
چو نایند در زینهار علی.ناصرخسرو.زین یک رمه گرگ و خرس گمره
یارب به تو است زینهارم.ناصرخسرو.به زنهار یزدان درون جای یابی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
پناه، امان، مهلت.
ضمانت.
امانت.
شبه جمله که برای تنبیه و تحذیر گویند به معنای دور باش، حذر کن.
جمله سازی با زینهار
اگر نه سکته حیرت بود حسودت را ز یک خلاف تو صد زینهار بگشاید
اگر یابم از تو به جان زینهار به چشمم شود گنج و دینار خوار
چنین داد پاسخ که شاه سترگ ابی زینهاری نباشد بزرگ