لغت نامه دهخدا نشناختن. [ ن َ ش ِ ت َ / ن َ ت َ ] ( مص مرکب ) ناشناختن. مقابل شناختن. رجوع به شناختن شود. || انکار کردن. خستو نبودن. ( یادداشت مؤلف ). || تمیز ناکردن. تمیز ندادن. تشخیص ندادن : آن عقیقی مئی که هر که بدیداز عقیق گداخته نشناخت.رودکی.