لغت نامه دهخدا
محمدی. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به محمد پیامبر اسلام ( ص ).
- دین محمدی؛ دین اسلام:
چراغ دولت دین محمدی افروخت
به شرق و غرب و به آفاق هم به بحر و به بر.ناصرخسرو.- گل محمدی؛ منسوب به محمد، سرخ گل. گل سرخ. گل سوری. ورد احمر. حوجم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به سوری شود.
- محمدی جمال؛ که دارای جمالی زیبا چون حضرت محمد است:
زان شه که محمدی جمال است
روزیم کن آنچه در خیال است.نظامی.
محمدی. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کفرآور بخش گیلان شهرستان شاه آباد، واقع در 29هزارگزی شمال خاوری گیلان و 2هزارگزی باختر قیطول، با 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه کفرآور تأمین میشود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
محمدی. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رود حله بخش گناوه شهرستان بوشهر، واقع در 48هزارگزی جنوب خاور گناوه، با 400 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین میشود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
محمدی. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان سراوان، واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری سراوان کنار راه فرعی سراوان به کوهک، با 725 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
محمدی. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گیفان بخش حومه شهرستان بجنورد. دارای 244 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
محمدی. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش حومه شهرستان نائین، واقع در 3هزارگزی باختر نائین و یک هزارگزی جنوب شوسه اردستان به نائین، با 2766 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
محمدی. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان،واقع در 40هزارگزی باختر نجف آباد و 4هزارگزی حومه نجف آباد به دامنه، با 589 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).