مبادرت

لغت نامه دهخدا

مبادرت. [ م ُدَ رَ ] ( ع مص ، اِمص ) پیشی گرفتن و شتابی کردن و دلیری نمودن. ( غیاث ). پیشی و سبقت و تقدم و تعجیل و شتابی و چالاکی. مبادرة. تبادر. پیشی. سبقت. پیش دستی. پیشی گرفتن. سبقت جستن. پیش دستی کردن. بشتافتن بسوی کسی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). سبقت گرفتن. شتاب کردن. تعجیل نمودن. اقدام به امری کردن. تعجیل : پادشاهی را به مکان او مفاخرت است و دولت را به خدمت او مبادرت. ( چهارمقاله ، از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مبادرة شود.
مبادرة. [ م ُ دَ رَ ] ( ع مص ) پیشی گرفتن کسی را و بشتافتن سوی آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پیشی گرفتن و شتابی کردن و دلیری نمودن. ( آنندراج ). بشتافتن. ( از اقرب الموارد ). با کسی پیشی کردن. ( دهار ). با کسی پیشی گرفتن. ( زوزنی ).

فرهنگ معین

(مُ دِ رَ ) [ ع . مبادرة ] (مص ل . ) ۱ - پیشی گرفتن در کاری . ۲ - اقدام کردن به کاری .

فرهنگ عمید

۱. اقدام کردن به کاری.
۲. [قدیمی] پیشی گرفتن، شتاب کردن.

فرهنگ فارسی

پیشی گرفتن، شتاب کردن واقدام کردن بکاری
۱ - ( مصدر ) پیشی گرفتن سبقت گرفتن . ۲ - شتاب کردن تعجیل نمودن . ۳ - اقدام بامری کردن ۴ - ( اسم ) پیشی سبقت : ... پادشاهی را بمکان او مفاخرت است و دولت را بخدمت او مباردت ... ۵ - تعجیل شتاب. ۶ - اقدام .

ویکی واژه

مبادرة
پیشی گرفتن در کا
اقدام کردن به کا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم