مأثور

لغت نامه دهخدا

مأثور. [ م َءْ ] ( ع ص )سخن نقل کرده شده و روایت شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). منقول. روایت شده خلف از سلف. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
همه اخبار در بزرگی او
به بر عقل نص و مأثور است.مسعودسعد.او در اطفای آن جمره و تسکین فتنه آثار مأثور و مساعی مشکور نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 437 ).
- حدیث مأثور ؛ سخنی که خلف از سلف روایت کرده اند و در قول علی ( ع ): لست بمأثور فی دینی ؛ یعنی نیستم از کسانی که نقل کرده شود از ایشان شر در دین. مأبور به جای مأثور نیز آمده. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به مأبور شود.
- دعای مأثور ؛ دعایی که از زمانهای دیرین از شخصی به شخصی دیگر رسیده باشد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- || بعیر مأثور؛ شتری که رندیده شده باشد باطن سپل او. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
|| شمشیر گوهردار. ( دهار ).
- سیف مأثور ؛ تیغی که بر متن آن نشان باشد یا تیغی که متن آن از آهن نرم و دم آن از آهن سخت باشد. یا تیغی است از عمل جن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
|| اثرپذیره شده. در لغت عرب بدین معانی نیامده مگر فارسیان می آرند صحیح به جای آن متأثر است. || جزا داده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

( مأثور ) (مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) حدیث ، سخن نقل کرده شده .

فرهنگ عمید

۱. نقل شده، منقول.
۲. ویژگی حدیثی که از زمان های قدیم از یکی به دیگری رسیده باشد.

فرهنگ فارسی

حدیث، حدیث نقل کرده شده، حدیثی که اززمانهای قدیم ازیکی به دیگری رسیده باشد
( اسم ) ۱- اثر پذیر شده . ۲- جزا داده شده . توضیح درلغت عرب بدیدن معانی نیامده صحیح بجای آن متاثر است .
سخن نقل شده و روایت شده

ویکی واژه

حدیث، سخن نقل کرده شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم