لغت نامه دهخدا
مهر و کینش مثل دو دربانند
در دولت کنند باز و فراز.فرخی سیستانی.دیده از دنیا فراز می کنی ، ایشان را چیزی بگذار. ( تذکرةالاولیاء عطار ).
به روی خود در طَمّاع باز نتوان کرد
چو باز شد به درشتی فراز نتوان کرد.سعدی.حضورمجلس انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید.حافظ.رجوع به فراز شود.