فارغ شدن

لغت نامه دهخدا

فارغ شدن. [ رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) فراغت یافتن. آسوده شدن :
دیدی اندر صفای خود کونین
شد دلت فارغ از جحیم و نعیم.ناصرخسرو.رجوع به فارغ شود. || زاییدن.وضع حمل. || بار نهادن و بار انداختن.

فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - آسوده شدن . ۲ - زایمان کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - فراغت یافتن آسوده شدن ۲ - وضع حمل انجام یافتن عمل زاییدن .

ویکی واژه

آسوده شدن.
زایمان کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش فال احساس فال احساس