لغت نامه دهخدا
عظیم. [ ع َ ] ( ع ص ) بزرگ و کلان و فربه. ( منتهی الارب ). سترگ و بزرگ، خلاف صغیر. ( از اقرب الموارد ). در تداول فارسی به معانی کثیرو مهم و سخت و انبوه و بسیار و هنگفت و فراوان نیز بکار می رود. و هر گاه بر سر صفتی دیگر درآید حالت قید مقدار و کیفیت بخود میگیرد: اندر وی [ اندر خوزستان ] رودهای عظیم و آبهای روان است. ( حدود العالم ). اندر وی پیلانند عظیم قوت. ( حدود العالم )