ظنون

لغت نامه دهخدا

ظنون. [ ظُ ] ( ع اِ ) ج ِ ظَن : و فرونهادن بار امل در مهب شکوک و منزل ظنون. ( کلیله و دمنه ).
ظنون. [ ظَ ] ( ع ص ) مرد سُست کم حیلت. || زن ِ ذات شرف که به جهت آن نکاح کنند. || مرد بدگمان. || چاه که ندانند آب دارد یانه. || چاه کم آب. || وام که ندانند گزارده شود یا نه ، یعنی گیرنده بازدهد یا نی.

فرهنگ معین

(ظَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - مرد بدگمان . ۲ - مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد.
(ظُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ ظن ،گمان ها، پنداشت ها.

فرهنگ عمید

= ظن

فرهنگ فارسی

جمع ظن
( اسم ) جمع ظن گمان ها پنداشت ها .
یا زن ذات شرف که بجهت آن نکاح کنند . یا چاه که ندانند آب دارد یا نه . یا چاه کم آب . یا وام که ندانند گذارده شود یا نه یعنی گیرنده باز دهد یا نی .

ویکی واژه

مرد بدگمان.
مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد.
جِ ظن ؛گمان‌ها، پنداشت‌ها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی استخاره کن استخاره کن فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چوب فال چوب