تعمیم

تعمیم

تعمیم به معنای همگانی کردن یا عمومیت دادن به یک مفهوم، قانون یا نتیجه خاص است. این فرآیند شامل گسترش و توسعه یک ایده یا یافته به سایر موارد مشابه یا شرایط مختلف می‌شود. به عبارت دیگر، تعمیم به ما این امکان را می‌دهد که از یک نمونه خاص به موارد دیگر استنباط کنیم و نتایج را به صورت عمومی‌تر به کار ببریم. به طور خلاصه، تعمیم به معنای انتقال و گسترش مفاهیم از یک زمینه خاص به زمینه‌های وسیع‌تر است.

لغت نامه دهخدا

تعمیم. [ ت َ ] ( ع مص ) مهتر گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || عمامه پوشانیدن. ( دهار ) ( آنندراج ). عمامه پوشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). عمامه پوشانیدن و عمامه بسر بستن. ( از منتهی الارب )( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال: عمم الرجل ( مجهولاً )؛ ای سود لأن العمائم تیجان العرب کما قیل فی العجم توج و کذا عمم رأسه؛ ای الفت علیه عمامة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || کف برآوردن شیر. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تشبیهاً بالعمامة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || همه را فرارسیدن.( تاج المصادر بیهقی ). همه را فارسیدن. ( زوزنی ). همه را رسانیدن. ( دهار ). همه را فرارسیدن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). ضد تخصیص. ( از اقرب الموارد ). عام وشامل گردانیدن چیزی را. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) عمومیت دادن.

فرهنگ عمید

شامل همه گردانیدن، همگانی کردن، عمومیت دادن.

فرهنگ فارسی

شامل همه گردانیدن، همگانی کردن، عمومیت دادن
۱ -( مصدر ) وا رسیدن همه رس بودن فرا گرفتن شامل همه کردن عمومیت دادن مقابل تخصیص. ۲ -( اسم ) وارسی شمول عمومیت. جمع: تعمیمات.

فرهنگستان زبان و ادب

{generalization} [روان شناسی] فرایند ساختن یک مفهوم یا حکم یا اصل یا نظریه از تعداد محدودی موارد خاص و به کار بردن آن به طور گسترده تر برای یک گروه کامل از اشیا یا رویدادها یا افراد

دانشنامه آزاد فارسی

تعمیم (روان شناسی). تعمیم (روان شناسی)(generalization)
گسترش پاسخ از محرک اولیه به محرک های مشابه. پس از آن که جانداری پاسخ شرطی به محرکی را آموخت، ممکن است بدون آموزش بیشتر به محرک های مشابه نیز همان پاسخ را بدهد. مثلاً سگ سیاه بزرگی، کودکی را گاز بگیرد و کودک دیگر نه فقط از آن سگ که از هر سگ بزرگ دیگری هم بترسد. این پدیده را تعمیم می گویند. همچنین، ممکن است محرک هایی که شباهت کمتری با محرک اولیه دارند، موجب تعمیم کمتری شوند؛ مثلاً کودک از سگ های کوچک تر کمتر بترسد.
تعمیم (ریاضیات). تَعْمیم (ریاضیات)(generalize)
در ریاضیات، استخراج حکم یا قاعده ای کلی. در این حالت، نتایج خاص نمونه هایی از آن حکم اند. مثلاً ۳+۵=۵+۳ و ۱.۵+۲.۷=۲.۷+۱.۵ را مصادیقی از حکم کلیa+b = b+a می دانند و این حکم حاصل تعمیم آن هاست. همچنین، این اصطلاح به گسترده کردن دامنۀ مصادیق یک حکم نیز اطلاق می شود. مثلاً قانون یا قضیهای را که برای اعداد حقیقی بیان شده است به صورتی درمی آورند که شامل اعداد مختلط نیز بشود.

جملاتی از کلمه تعمیم

اسکودتو در سال ۱۹۲۰ ابداع شد و در لیگ ملی استفاده می‌شد و پس از تشکیل سری آ در سال ۱۹۲۹، به این لیگ هم تعمیم داده شد. نخستین بار تیم جنوا با نشان اسکودتو فصل را آغاز کرد.
بنابراین، در هر دو سیستم مختصات، عنصر حجم همان عبارت را می گیرد: بیان عنصر حجم تحت تغییر مختصات ثابت است. توجه داشته باشید که در ارائه فوق هیچ چیز خاصی به دو بعد وجود نداشت. موارد فوق به طور پیش پا افتاده به ابعاد دلخواه تعمیم می یابد.
آلفای جنسن آماره‌ای است که معمولاً در امورمالی تجربی به منظور ارزیابی بازده نهایی یک سهم در مواجهه با استراتژی معین مورد استفاده قرارمی گیرد. در تعمیم مفهوم بالا به محیط چند عاملی، آلفای جنسن یک اندازه‌گیری از بازده نهایی مرتبط با یک استراتژی اضافی است که باعامل‌های موجود توضیح داده نشده‌است.
پس از ملی شدن نفت ایران و خلع ید از شرکت‌های انگلیسی و قطع روابط ایران و انگلیس ابتدا نماینده سیاسی انگلیسی مقیم بحرین از سال ۱۳۲۹ (۱۹۵۰ م) عبارت ساحل عربی را برای منطقهٔ جغرافیایی بخش جنوبی خلیج فارس که متعلق به عرب‌های تحت‌الحمایه انگلیس بود مرسوم ساخت و سپس به مرور کلمه خلیج عربی را جایگزین آن ساخت و سپس این نام را به کل خلیج فارس تعمیم داد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم