لغت نامه دهخدا
علی بر جان جباران عالم
ببارید از سر صمصام طوفان.ناصرخسرو.بسا شیران گردن کش بسا پیلان گردون وش
همه کوشنده چون آتش همه جوشنده چون طوفان.عبدالواسع جبلی.هر دلی کز قبل شادی او شاد بود
گرْش طوفان غمان بارد غمگین نکند.سوزنی.حج ما آدینه و ما غرق طوفان کرم
خود بعهد نوح هم آدینه طوفان دیده اند.خاقانی.در تنور آن جای طوفان دیده وَاندر چشم دل
هم تنور غصه هم طوفان احزان دیده اند.خاقانی.معصوم کی شوند ز طوفان لفظ من
کز نوح عصمت الا فرزند و زن نیند.خاقانی.روز و شب بر خشک کشتی رانده ام
گرچه دایم غرق طوفان می زیم.عطار.هرکه با نوح نشیند چه غم از طوفانش.سعدی.غرقه در بحر چه اندیشه کند طوفان را.سعدی.بود قطره آب طوفان مور.امیرخسرو.ما که دادیم دل و دیده بطوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر.حافظ.طوفان بچشم من نگر از این و آن مپرس
با دیده اعتبار نباشد شنفته را.قاآنی. || مرگ شتاب و سریع. ( منتهی الارب ). مردن.( منتخب اللغات ). مرگی سخت. ( مهذب الاسماء ). قتل زود.( منتهی الارب ). کشتن. ( منتخب اللغات ). || سختی و تاریکی شب. ( مهذب الاسماء ). شب. شب بسیار تاریک. ( منتهی الارب ).
طوفان خروش و طوفان خیز و طوفان دیده و طوفان رسیده و طوفان زای و طوفان زده و طوفان طرازو طوفان کده از ترکیبات اوست. ( آنندراج ) :