صمیمانه

لغت نامه دهخدا

صمیمانه. [ص َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) ( از: صمیم + انه ، پسوند اتصاف ) از روی صمیمیت. از روی دوستی. خالصانه.

فرهنگ معین

(صَ نِ یا نَ ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص مر. ) صمیم ، صمیمی . ۲ - (ق مر. )از روی صمیمیت ، خالصانه .

فرهنگ عمید

از روی یک رنگی و دوستی، خالصانه، دوستانه.

فرهنگ فارسی

ازروی یگانگی ویکرنگی ودوستی، خالصانه، دوستانه
۱ - ( صفت ) صمیم صمیمی : روابط صمیمانه ای با او دارد . ۲ - از روی صمیمیت خالصانه : یا او صمیمانه رفتار می کند .

ویکی واژه

صمیم، صمیمی.
از روی صمیمیت، خالصانه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم