سفالت

لغت نامه دهخدا

سفالت. [ س َ ل َ ] ( ع مص ) رجوع به سفالة شود.
سفالة. [ س َ ل َ ] ( ع مص ) دون شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( دهار ). ناکسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(سَ لَ ) [ ع . سفالة ] ۱ - (مص ل . ) حقیر شدن . ۲ - (اِمص . ) حقارت .

فرهنگ عمید

پست شدن، فرومایه شدن، فرومایگی، پستی، ناکسی.

ویکی واژه

سفالة
حقیر شدن.
حقارت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت فال راز فال راز