رویی

لغت نامه دهخدا

رویی. ( ص نسبی )منسوب به رو ( روی ). آنچه در ظاهر و سطح چیزی جای گیرد: لاستیک رویی. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( حامص ) منسوب به روی ، و در ترکیب با کلمات دیگر حاصل مصدر تشکیل دهد: خوب رویی. تازه رویی. خوش رویی. زشت رویی. آدم رویی. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به روی شود.

فرهنگ معین

(ص نسب . )آن چه در سطح چیزی جای گیرد.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی آنچه از فلز روی ساخته شده.
۲. [مجاز] چیز سخت و محکم.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به رو ( روی ) آنچه در ظاهر و سطح چیزی جای گیرد لاستیک رویی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم