لغت نامه دهخدا ذوات. [ ذَ ] ( ع اِ ) ج ِ ذات.تأنیث ذو. خداوندان. دارندگان. صاحبان. مالکان. دارایان : مررت بنسوةِ ذوات مال. ذوات الارحام ؛ خویشان. ذوات الاذناب ؛ دنباله داران. || هستیها. چیزها. حقایق. و غیره : ذوات مکرمّة. و رجوع به ذات شود.ذوات. [ ذَ ] ( ع اِ ) پوست گندم یا پوست دانه انگور یا پوست خربزه.
فرهنگ فارسی جمع ذاتجمع ذات . ۱ - خداوندان دارندگان صاحبان مالکان : ذوات مال . ۲ - حقایق ماهیات . ۳ - هستیها نفوس .پوست گندم یا پوست دان. انگور یا پوست خربزه .